همه را دوست داشته باشیم برای خاطر خودشان

وبلاگ شخصی مهدی غفوری
همه را دوست داشته باشیم برای خاطر خودشان

حقیقت عبودیت؛ ترک معصیت است در اعتقاد که عمل قلب است و در عمل جوارح. و ترک معصیت، حاصل نمی شود مگر با دوام مراقبه و یاد خدا در هر حال و زمان و مکان و در میان مردم و در خلوت.
العبد محمد تقی بهجت (ره)

۲ مطلب در خرداد ۱۳۹۳ ثبت شده است

استاد بزرگوارم، سرورم، سلام قلبی وعمیق مرا بپذیرید...

[...]

روزگار گذشته نیز به من درس‌های فراوانی داد، وارد معرکه‌های حیات شدم، معرکه‌های سخت و خطرناک، جایی که شرف و ایمان و اراده آدمی به محک آزمایش در می‌آید، و چه آزمایش‌های سخت! چه درگیری‌های وحشتناک! راستی که دنیا صحنه پیکار و امتحان است و راستی که کم‌اند آن ها که از آزمایش حیات، پیروز به درآیند...

من در زندگی خود، از هیچ آزمایشی نگریختم، و از هیچ معرکه وحشتناکی روی برنتافتم و خدای را شکر آن چه را که از استاد خود به یادگار گرفته بودم، تباه نکردم و از این آزمایش‌های سخت، روسفید بیرون آمدم.

ای استاد گرامی من، امروز می‌توانی به این شاگرد خود افتخار کنی که لااقل در یک دوره معیّن از این امتحان سخت و خطرناک، پیروز بیرون آمده است. آری، چنین شاگردی با چنان استادی سخن می‌گوید:

آن چه را می‌نویسم، تاریخ نیست، زیرا فرصت اجازه نمی‌دهد، بلکه تجربه و تحلیلی از حوادث دردناک لبنان است. آن طور که که شنیده‌ام، دستگاه‌های تبلیغاتی ابوسفیانی، افکار را مشوب کرده‌اند، حقایق را وارونه جلوه داده‌اند، و احتمالاً دوستان هم فکر را نیز دچار شک و ابهام کرده‌اند.

من روزگاری از خود می‌پرسیدم که چگونه ممکن است، «علی(ع)» مظهر اسلام و عدالت و حق باشد و با آن شخصیت‌ تابناک و بی‌نظیر، با آن همه صفات و امتیازات فوق طاقت بشری، با آن همه تاریخ پر افتخار، باز هم تبلیغات ابوسفیانی موثر افتد؟ این همه مردم در «علی(ع)» شک کنند و سال‌های سال در مساجد و منابر و خطبه جمعه «علی» را نفرین و لعنت کنند و مردم ساکت گوش دهند و بپذیرند؟ راستی که چگونه ممکن است؟ من در جواب عاجز بودم، ولی اکنون تجربه‌ای زنده، آن چنان مرا سوزانده است که با همه وجودم حس می کنم که چگونه ممکن است ابوسفیانی‌ها با قدرت پول و زور و تهمت و دروغ و حیله و فریب، برای مدّتی بر عقول و افکار مردم مسلط شوند و «علی»‌را کافر و «حسین» را خارج از دین معرفی کنند و مردم جاهل نیز بپذیرند!

در این جا به سرعت بعضی از حقایق مهم لبنان را برای تفسیر بعدی حوادث ذکر می‌کنم:

 برای بهره مندی از این روایت تاریخی به ادامه مطلب بروید. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ خرداد ۹۳ ، ۱۵:۰۴
مهدی غفوری

مهدی جان نکند نیامدنت برایمان عادت شود، نکند زندگی بدون تو برایمان زندگی شود، هر روز تو را به خودم یادآوری می کنم، جای خالی ات را در دهنم نقاشی می کنم، دفتر اعمالم را که ورق می زنم، آرشیو افکارم را که مرور می کنم، سراپای وجودم سوال می شود؛ مهدی فاطمه تایید می کند یا که خیر، رضایتش جلب می شود یا خیر، نکند غمگینش کنم، نکند ...

مهدی جان معنای انتظارت را با خودم مرور می کنم، انتظارت را صبح و شب تمرین می کنم، تا که شاید در لحظه موعود باشم، تا که شاید در خیل یارانت باشم، تا که شاید روزی برایت بمیرم و تا شاید روزی شادت کنم ...

و اما انتظار ... واژه پر تقدیری است انتظار، چه پر راز و رمز است انتظار و چه احساس ها که با تو همراه هست انتظار ...

انتظار یعنی امید، انتظار یعنی سکوت، سکوت همراه با احساس، احساس وصال، احساس سوال، یعنی میاد؟ الان کجاست؟ نکند دیر شود ...

انتظار یعنی قرار، انتظار یعنی موعد، یعنی نوعی غم، یعنی دلشوره، یعنی تلاش، چه باید کرد، چه می شود ...

انتظار یعنی چشم به راه، چشم به در، انتظار یعنی اشک، یعنی یعقوب، یعنی یوسف ...

و اما مهدی جان انتظار یعنی امید، یعنی تو می آیی و آنگاه هست که دفتر هستی ورق می خورد، خوبی ها خوب می شوند، بدی ها بد می شوند و یعنی لحظه رسوایی کسانی که جای این دو را عوض کردند ...

انتظار یعنی آخرش خوب می شود پس نباید ایستاد، نباید خسته شد، انتظار یعنی از هر بهتری بهترتری هم وجود دارد، انتظار یعنی سیاهی رفتنی است منتهی دیر یا زود داره، انتظار یعنی خدا چشمش به ماست؛ چکار می کنیم!؟ و در نهایت انتظار یعنی دو نفر که همدیگه را خیلی دوست دارند از هم دور افتادن پس باید کاری کرد ... 

مهدی جان مرا دریاب ....

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ خرداد ۹۳ ، ۱۳:۵۹
مهدی غفوری